تك بيتهاي ناب


 

نويسنده: سارا مهديزاده




 

به سرو گفت كسي: ميوه اي نمي آري؟
جواب داد كه آزادگان تهي دستند
سعدي

كاش ما را با عزيزان آشنايي ها نبود
يا اگر بود اين همه درد جدايي ها نبود
مهدي سهيلي

اگر رفيق شفيقي درست پيمان باش
حريف حجره و گرمابه و گلستان باش
حافظ

در جهان عشق، بي دردي نشان مردن است
زين سبب از سوختن يك دم نياسايم چو شمع
ابوالحسن ورزي

زندگي تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشي
بعد از اين مرده حسابم كن و بگذار بميرم
بهادر يگانه

در طواف شمع مي گفت اين سخن پروانه اي
سوختن زين آشنايان، اي خوشا بيگانه اي
ملك الشعراي بهار

خواهم ز خدايم كه به دلخواه بميرم
يعني كه تو را بينم و‌ آنگاه بميرم
نواب صفا

دل ز قيد غمت اي دوست، رها نتوان كرد
هست دردي غم عشقت كه دوا نتوان كرد
صغير اصفهاني

كنون كه صاحب مژگان شوخ و چشم سياهي
نگاه دار دلي را كه برده اي به نگاهي
فروغي بسطامي

بي سبب نيست كه مي سوزد و مي گريد زار
آتشي از غم پروانه به جان دارد شمع
احمد گلچين معاني

بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد
بهار رفت و تو رفتي و هر چه بود گذشت
ايرج دهقان

منبع: نشريه روزهاي زندگي، شماره 330.